دریادریا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

بزرگترین معجزه کوچولو

باز هم غافلگیرم کردی!

وقتی داشتم با خاله سپیده صحبت میکردم و نمونه کاردستی هایی که با شایلی جون درست میکردو دیدم با خودم فکر کردم اینا هنوز واست زوده و نمیتونی انجامشون بدی. اما خواستم امتحان کنم. همون موقع گفتم دریا بیا کاردستی درست کنیم، خیلی استقبال کردی به خصوص قسمت چسبوندنشو خیلی دوست داشتی. یه تمرین کوچولو برای طبقه بندی و پیدا کردن شباهت ها برات درست کردم و یه توضیح مختصر دادم بدون اینکه نمونه برات بچسبونم خودت  تند و تند همه رو درست سر جای خودشون چسبوندی!     خیلی غافلگیرم کردی دختر باهوشم! خجالت کشیدم از فکری که قبلش کرده بودم و دست کم گرفته بودمت! از اون روز یکی از سرگرمی های من و تو شده کاردستی و بازی هایی برای پیدا کردن ...
3 آذر 1392

شوق

روزی که با همدیگه رفتیم و میخواستم مهد ثبت نامت کنم بیشتر از هر حس دیگه تردید و نگرانی داشتم از اینکه تصمیم درستی هست یا نه اما به محض دیدن تو تو لباس فرم مهد همه اون حس ها جاشو داد به یه شوق عمیق که باورم نمیشد...     حس مادرایی رو داشتم که دخترشونو تو لباس عروسی میبینن... اشک تو چشام جمع شده بود... باورم نمیشد اون نوراد کوچولویی که دو سال و خورده ای پیش گذاشتم تو بغلم که حتی نمیتونست درست شیر بخوره، حالا تبدیل شده به این خانوم کوچولوی شیرین که روبروم ایستاده و میخواد بره مهدکودک...   بماند که اون لباس فرم فقط همون یه بار تنت شد چون تصمیم گرفتم مهدتو عوض کنم.     اون لباس و این لباس برای من ف...
3 آذر 1392

پدر

  دستم را به دستت می دهم مطمئن و آرام قدم در راهی میگذارم که تو می بری ام بی دغدغه و پرسش میدانم از خودم بیشتر هوایم را داری همیشه برایم همینطور بمان پدر...   ...
26 آبان 1392
1